رفتم کتابخونه تو قسمته cd -ها دنبال cd-ی alten johnمیگشتم.از وقتی که از ایران امده بودم به اهنگاش گوش نکرده بودم دلم حسابی براش تنگیده بود...داشتم دنبال جدید ترین اهنگاش می گشتم و سرم حسابی شلوغ بود 
یه هوhej...jeg elsker alten john
oh....hej....jeg kan ikke tale dansk
i said i love alten john...by the way how long have u been here?
1 month
i am patrick nad u ?و بعد دستشو به طرفم دراز کرد...
maryam و به دستاش نگاه کردم
یعد متمدنانه بهش دست دادم گفت....
this song is the best one.....و یه سی دی از بین دستام کشید بیرون....همونو برداشتم
would u like have a cup of caffe?
oh sorry i have to run
but it will take 15 minute
no sorry ....my mum is waiting for me..............nice to see u .....bye یه کم نزدیک شد ...بهم زل زد
you have beautifull eyes...i dont have the habit to star at someone but as i saw you i dont know what happened that i really wanted to get know you....will we meet again?
تعجب کردم نمی دونم چرا ولی فکر نمی کردم یه دانمارکی این حرفو بزنه....راستش قبل اینکه بیام اینجا فکر می کردم برم خارج دیگه حالا حالا ها از این تیکه ها نمیشنوم ...بی دلیل گفتم..oh i dont think so
why?do you have boyfriend?
no i dont....
فکر کنم فکر بد کرد ..یه نگاه بهم انداخت که از نگاش همه چی رو خوندم که چی فکر کرده....خوب بدی اینجا اینه که اگه نه قهوه بخوری نه دوست پسر داشته باشی یعنی lesbian هستی
یعداین توبه میکنم بگم دوست پسر ندارم....
bye
ok bye...nice to see you 
از پشت نگاش کردم...هنوز داشت از پشت نهم نگاه می کرد...وای چقدر دلم سوخت که یکی در موردم بد فکر کنه
هنوز تعجب میکردم که چرا باهاش نرفتم یه قهوه ی ساده بخورم....و هیچ اتفاقی دیگه یی نمی افتاد